بازخوانی صفحه نخست کتاب معلمی

کارگاه آموزشی آموزش و پرورش؛ بایدها و نباید ها با حضور استاد ارزشمند آقای دکتر مهدی قلی(عضو هیات علمی دانشگاه فنی و حرفه ای) برگزار گردید.

در این کارگاه ضمن بازخوانی کتاب فلسفه آموزش و پرورش( عبدالحسین نقیب زاده) و باز تعریف لغات  به بررسی شیوه های مؤثر آموزش؛ راهکارهای ایجاد و پایداری انگیزه شغلی و همچنین شیوه های تربیتی مؤثر پرداخته شد.

پدیده نمای «رومی» و سندرم «کاخ نشینی»

عملکرد بسترسازان فکری جامعه در رشد این نوع سبک‌سازی را باید به بوته نقد گذاشت و اینکه چرا تاکنون واکنشی از سوی جامعه تخصصی، علمی یا دانشگاهی جز بحث‌های کوتاه در جمع‌های محدود صورت نگرفته است.

پدیده نمای «رومی» و سندرم «کاخ نشینی»

ژان بودریار، نظریه‌پرداز فرانسوی، معتقد است در عصر ما اشیای زندگی روزمره از ماهیت کارکردی خود جدا شده و وارد ساحتی نمادین شده‌اند. به‌زعم وی نظام سرمایه‌داری با واردکردن کالا به چنین حوزه‌ای آن را از مصرف یک کارکرد به قصد رفع یک نیاز، به مصرف یک نشانه تبدیل کرده است.

برای مثال ما یک تلویزیون ال‌ای‌دی را نه لزوما به‌خاطر نشان‌دادن تصویری بهتر و شفاف‌تر، که به‌خاطر بیان معنای تجمل و لوکس‌بودن آن مصرف می‌کنیم. به این ترتیب ما در چرخه‌ای از مصرف نشانه‌ها می‌افتیم که می‌تواند مصرف را به نفع سرمایه‌داری تا بی‌نهایت ادامه دهد. چون امروز این کالا مبین و نماد این معنا است و فردا نظام مد این هاله را از این کالا گرفته و به کالای دیگری می‌دهد.

اگرچه همواره بخشی از یک نمای معماری، وجه معنایی آن بوده اما به نظر می‌رسد امروزه نمای ساختمان‌ها بیش از هر زمان دیگری در تنگنای معنی‌گری قرار گرفته و درگیر مخابره هدفمند پیام، از کارفرما یا مالک به مخاطب اثر معماری شده‌اند. به عبارت بهتر انگار هاله‌ای معنایی آن را فرا گرفته و در حال تبدیل‌کردنش به یک نشانه صرف است.

نمونه‌اش موج‌نماهای شیشه‌ای تا چندی پیش و رواج آن در معماری ایران است که شیشه‌ در اصل ماده‌ای، دیده نمی‌شود که وجودش را لزوما برای ایجاد شفافیت بخواهیم، بلکه یک نشانه قراردادی از مدرنیسم است که آن را به بنا اضافه می‌کنیم تا درحقیقت معنای مدرن‌شدن را مصرف کنیم.

به گواه بناهایی که پشت شیشه‌های رفلکس آنها چیزی جز صفحات بتنی نیست، می‌توان فهمید که چگونه یک مصالح از ماهیت خود تهی و به یک نشانه صرف فرو کاسته شده؛ دالی که تنها برای اشارتی به یک مدلول آنجا حضور یافته است. اما انگار موج تازه‌ای از نماهایی که در پی مصرف یک دستگاه نشانه‌ای برپا شده‌اند، فرا رسیده است.

این روزها، ساکنان تهران بزرگ، کمتر صبحی را بدون دیدن بنای کوبیده‌شده و کمی بعدتر روییدن یک بنای جدید و پرابهت که با نمای «رومی» آراسته شده، آغاز می‌کنند.
گشتی کوتاه در محلات شمال پایتخت، کافی‌است تا ما را با احجام و المان‌های تندیس‌گونه برگرفته از کلیسای پانتئون، کنگره آمریکا، کلیسای سنت پل، کاخ الیزه، معابد یونانی و نماهای هوسمانی در قلب محلات مسکونی تهران مواجه کند.

روند رو به افزایش و رشد قارچ‌گونه این نوع نما که در مجامع علمی با نمای کلاسیک یا نئوکلاسیک شناخته می‌شوند و اغلب با سبک‌های کاخ‌سازی دوران هلنیسم برابری می‌کند، نشان از مقبولیت آن برای قشر سرمایه‌گذار چه در مرحله طراحی و ساخت و چه به‌عنوان بهره‌بردار و مصرف‌کننده نهایی را دارد.

استفاده افراطی از سطوح و احجام بیرونی به سبک کلاسیک، که عامدا در تناقض آشکار با همجواری‌های اطراف و شبیه به کاربری‌هایی که در دنیا «غیر مسکونی» تعریف می‌شود، طراحی شده‌اند، نشان از تمایل آگاهانه به نمایش تمایز، تفاوت و حتی تمول صاحب‌خانه دارد.

بروز گونه‌های خاص این نما بدون استفاده از سنگ، با مصالحی نازل مثل سیمان و گچ و رابیتس نشانه‌ای تامل‌برانگیز از شیوع عارضه‌‌ای حاد، در سطح تظاهرات فرهنگی و اجتماعی است.

شبیه‌سازی معابد، کاخ‌ها و کلیساها به وضوح ما را به این واقعیت می‌رساند که سبک‌های معمول«خانه‌سازی» دیگر جوابگوی مشتریان این نوع سبک نیست و همیشه این بیم یا نگرانی در ذهن بیننده وجود دارد که در رقابتی که میان سازندگان و مشتریان این نوع سبک‌های انگشت‌نما در گرفته، تهران در آینده‌ای نه‌چندان دور، به صحنه نبرد سبک‌هایی پرابهت‌تر همچون باروک و روکوکو تبدیل شود و نسل امروز ایران شاهد مرور دوباره سیر تحول تاریخ معماری غرب باشد.

نمای رومی: خواست جامعه؟
به‌نظر می‌رسد با توجه به عمق توجیه‌ناپذیری کاری که معماران نماهای کلاسیک انجام می‌دهند، برای آنها تنها یک مفر برای استدلال در توجیه این امر باقی می‌ماند که همانا مخفی‌شدن پشت خواست مردم و کارفرمای خصوصی این پروژه‌هاست.

این استدلال‌ها بیشتر معطوف به این گزاره پروبلماتیک و تا حدی خشن است که: چه کسی گفته معمارها بیش از مردم عادی می‌فهمند و چه چیز برای معمار مشروعیت تصمیمات قیم‌مابانه برای مردم را تامین می‌کند؟

اگر معماری و به‌طور عام، هنر، برای مردم ایجاد می‌شود، در برابر بنایی که مردم چنین اقبالی به آن نشان می‌دهند، نباید موضع مخالف گرفت. ردپای این گفتمان را البته در شعر معاصر نیز می‌توان پیدا کرد، جایی که رهبران جریان ساده‌نویس در شعر، پیچیده‌نویسان را به اتهاماتی با همین مضمون روبه‌رو می‌کنند.

اما فارغ از بحث در حوزه شعر یا معماری، به نظر نمی‌رسد که به‌راحتی بتوان با اشاره به فهم تخصصی هنرمند در تقابل با جامعه، پرونده این دعاوی را به نفع جریان مورد نظر مختومه اعلام کنیم. بلکه باید با سعی در فهم خواسته‌های جامعه، به دنبال ظهور هنرمندانی که توان فراروی از چنین تقابلاتی را داشته باشند، باشیم. زیرا ما لااقل با دردست‌داشتن نوابغی چون حافظ می‌توانیم دریابیم که اصولا تقابل خواست مورد تایید هنرمند و خواست مورد تایید مردم معمولی، تقابلی حقیقی و غیرقابل‌اجتناب نیست.

اما در کنار بحث درباره جایگاه «خواست مردم» در تصمیم‌گیری معماری، می‌توان در خود «خواست مردم» کمی درنگ کرد و به این اندیشید که این خواست اگر از خلأ تولید نمی‌شود، آبشخورهای آن چیست و جایگاه پروپاگاندا در ایجاد و شکل‌گیری آن کجاست؟ فارغ از قدرت عمل شخص طراح، کارفرما و همچنین لابی اتحادیه املاک با سازندگان که در تمام سال‌های نوسازی کشور بدون ممانعت سازمان‌هایی چون شهرداری و نظام مهندسی مواجه شده‌اند و در فقدان ضوابط کافی، «دوران طلایی»‌ای را برای خود رقم زده‌اند، آسیب‌شناسی جدی را باید متوجه مشتریان این نوع سبک و بسترسازان فکری جامعه دانست.

آیا شیوع این نوع از ساخت‌وساز به اعتقاد برخی، نشان از پدیده اجتماعی«نوکیسگی» در بین گروهی از متمولین جامعه دارد که همزمان با دوران نوسازی کشور، با به‌دست‌آوردن سرمایه لازم ولی خالی از بنیان‌های فکری و هویتی کافی به سمت و سوی معماری غربی و در رویای کاخ‌نشینی به ستون و سرستون‌های معابد دوران باستان گرایش یافتند؟

همان اتفاقی که در اواخر قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم آمریکا افتاد و ارجاعات جامعه‌شناسانه آن به نقل از تورستین وبلن جامعه‌شناس آمریکایی، دقیقا به طبقه‌ای نوپا و«تازه‌به‌ثروت‌رسیده» برمی‌گردد که با تقلید از سبک زندگی طبقه بورژوای اروپا و«مصرف متظاهرانه» نشانه‌های طبقاتی، به«تمایز» و خلق «هویت اجتماعی» دست زد.

اینکه به چه اندازه خواست و تفکر این نوع کارفرمای خاص، می‌تواند در تعمیم سبک ساخت‌وساز در پهنه فرهنگی ایران، موثر باشد البته به سوی دیگر ماجرا باز می‌گردد. تا چه میزان می‌توان این پدیده را ناشی از تاثیرات گسترده و غیرقابل چشم‌پوشی شخص و معماری شناخته‌شده دانست که دستی در ساخت‌وسازهای خاص و سرمایه‌گذاری از بدو پروژه دارد، خودش را مردمی می‌پندارد و از قضای روزگار، از دانشگاهی داخلی فارغ‌التحصیل شده ولی نامش به‌عنوان برند «رومی‌ساز» بر سر زبان‌ها می‌چرخد؟ و البته بحق در اجرای موبه‌موی الگوها خوب عمل می‌کند.

چرا این نوع نما به راحتی«خواست جامعه امروز» معرفی می‌شود، در حالی‌که نقش سوداگرانه سازندگان، مافیای مصالح و بنگاه‌های مسکن به‌عنوان پروپاگاندای سبک طراحی، در تشدید توهم جامعه به سمت معماری کلاسیک اگر فرضیه نزدیک به ذهن نباشد، دور از واقعیت تلقی نمی‌شود.

ادامه مطلب: پدیده نمای «رومی» و سندرم «کاخ نشینی»

کارگاه آموزشی

سلام و احترام

کارگاه آموزشی با محوریت مسئله آموزش دوشنبه 29 دیماه از ساعت ده صبح تا سه عصر  و با حضور آقای دکتر مهدی قلی برگزار خواهد شد.

مکان: سالن جلسات- خانه معلم شماره 2- خیابان ساحلی

زمان : دوشنبه، 29 دیماه، ساعت 15:30

حضور به موقع شما و اطلاع رسانی به دیگر همکاران مزید امتنان خواهد بود.

فرا رسیدن اربعین حسینی تسلیت باد.

http://up.p30day.com/images3/2013/may/58861667520446262368.jpg


عشقت مرا دوباره از این جاده می‌برد


سخت است راه عشق ولی ساده می‌برد


پای پیاده آمدم و شوق وصل تو


من را اگر چه از نفس افتاده، می‌برد


دل‌های عاشقان جهان کربلای توست


نام تو را هر عاشق آزاده می‌برد


فریاد غربتت دل ما را تمام عمر


با کاروان نیزه از این جاده می‌برد


با کاروان غربت از این جاده آمدیم


ما را رسانده قافله ی تو به آسمان


حالا رسیده‌ایم و سحرگاه جمعه است


«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان»