همراهی مسئولان و معماران ایرانی و عرب برای مصادره فرهنگ و معماری ایران

کشور چندهزار ساله ایران با ملتی که خود نخستین بنیان گذاران تمدن بشری بودند به چه خفتی دچار شده است که باید کل سابقه خود را وانهد و منتظر بماند که چند مقلد بی دانش تازه به دوران رسیده که قدرت درک داشته های عیان این سرزمین را ندارند برایش هویت و فرهنگ تعریف کنند!
همراهی مسئولان و معماران ایرانی و عرب برای مصادره فرهنگ و معماری ایران


اختصاصی معماری نیوز:
  بیش از سه دهه است که با وجود اختصاص بودجه های کلان برای اصلاح مفاد درسی دانشکده های معماری و انجام تحقیق و مطالعه و ایجاد مراکز و قطب های پژوهشی برای تعریف معماری ایرانی – اسلامی کمترین دست آوردی عاید نشده است.

نگاهی به مطالعات و نوشتارهای استادانی که سالهاست ادعای پژوهش در زمینه معماری اسلامی را دارند نشان می دهد که به دلیل عدم تبعیت از روش های علمی مطالعاتی و تحقیقاتی ، عدم گردآوری صحيح اطلاعات ؛ عدم همکاری پژوهشگران معماری با سایر محققان در زمینه های جامعه شناسی ، مطالعات فرهنگی ، باستان شناسی ، روان شناسی ، عرفان و فلسفه و بسنده کردن به مطالعات تاریخ گذشته کتابخانه ای و حتی داده های بی ارزش دانشجویی بیشتر چیزی شبیه مداحی و روضه خوانی در خصوص معماری اسلامی تحویل داده است که به هیچ کار معماری امروز ما نمی آید چون سراسر یا مدح و ثنای غیر علمی و احساساتی است یا سوز و گداز در سوگ از دست رفتن آن معماری ها و کمترین راهنما یا چهارچوبی برای استفاده از آن معماری های عظیم الشان ارائه نمی دهد !

شاهد ناکارآمد بودن این مطالعات چندین ساله همان بس که خود معمارانی که در این خصوص تحقیق کرده اند به جز کپی برداری و تکرار همان معماری های سنتی و ناهماهنگ با زندگی امروز حتی یک خط که معرف معماری اسلامی درخور زمانه کشور ما باشد نمی توانند بکشند !

نمونه ای از بازتاب بی اطلاعی و ناآگاهی مدعیان احیای معماری بومی و اسلامی کشور را می توان در داوری مسابقه ای که اخیراً برای فاز دوم برج میلاد برگزار شد مشاهده کرد که چگونه آنهایی که سالهاست به خرج مردم این کشور پست و منصب و دستمزد بالا برای احیای معماری اسلامی گرفته اند به طرحی از اقمار شرکت انگلیسی زاها حدید رای دادند که به رغم هزینه سرسام آور اجرا چیزی جز آشفتگی و دهن کجی به معماری بومی و اسلامی نمی تواند باشد !



طرح برنده برای فاز دوم برج میلاد

اینگونه برخوردها و ناکامی ها موجب شده است که نسل جدید معماران ایران با وجود نسخه های بسیار موفق معماری ایرانی که پیش از این فراگیر شده بودند یکسر روی به پیروی از رویکردهای مجله ای غربی و فرم های بی مفهوم آورند و هرقدر مسئولین بلند پایه نظام بیشتر تأکید بر معماری ایرانی – اسلامی کنند آنها بیشتر برای فرار از آن بکوشند !



طرح بنایی اسلامی در همدان / با نگاه به این پروژه آیا تصور می کنید که به قلم یکی از معروفترین مدعیان معماری اسلامی طرح شده باشد یا کاریکاتوریستی که قصد هجو معماری اسلامی را داشته است ؟!

و عجیب تر آنکه مسئولین شهری و وزارتخانه ها و نهادهای نظامی دست اندرکار ساخت و ساز نیز منفعت و رونق اقتصادی خود را در همین معماری های کژو کوژ و غرب زده یافته و آشکارا در اشاعه آن می کوشند !

شهرداری تهران و به تبع آن شهرداری های دیگر شهرها به سرعت در حال نابودی بافت ها و بناهای قدیمی تحت عنوان بافت فرسوده و جایگزین نمودن آنها با پاساژهای شیشه ای و فلزی و برج های بلند تجاری فارغ از کمترین توجهی به بافت و بستر و فرهنگ و اقلیم منطقه هستند. حتی در دست آوردهای شرکت توسعه فضاهای فرهنگی وابسته به شهرداری تهران نیز کمتر رنگ و بویی از فرهنگ ایران دیده می شود و عمده بناهایی که شهردار تهران به آنها افتخار می کند با تقلیدی کاریکاتوروار از آثار و تفکرات غربی طرح شده اند .


مسجد جمیرا در دوبی / حتی بی هویت ترین شهر جهان نیز معماری مسجد را اینگونه بر اساس شاخصه های معماری ایران می پسندد




طرح یک بنای درهمریخته عمومی در میدان هفت تیر تهران

هرقدر مسئولان حکومتی بیشتر بر هویت بخشی شهر تأکید می کنند تعداد آثار بی هویت و فرم های درهمریخته حتی در خصوص معماری های مذهبی بیشتر می شود!

آنچنانکه گویا شهرداری قصد فریب کودکان را دارد کل اقدام آن در جهت معماری اسلامی نقاشی کشیدن بر در و دیوار و اخیرا به طرز مضحکی بافت آجر کشیدن بر جداره های سیمانی است !

بیش از سه سال این نگارنده با پیشنهاد احیای هویت در منطقه ۱۲ تهران طرح های بسیاری را برای میدان ها و گذرها و تقاطع ها بر اساس شاخصه های فرهنگ ایرانی – اسلامی ارائه نمود.
با اغلب آنها در حد طرح موافقت شد اما به بهانه عدم تأمین اعتبار هیچکدام اجرا نشد و به جای آنها در جای جای شهر دیده می شود که مجسمه هایی از اسب و بز و طوطی و فرفره و قرقره با هزینه های بسیار سنگین و غیر ضروری اجرا می شود (شهرداری تهران که از فرسایش و نابودی دامنه های البرز چشم پوشی نکرد دستکم می توانست برای ایجاد صخره های مصنوعی که در جای جای شهر به عنوان تزیین ایجاد می کند از همان صخره ها استفاده کند و هزینه مجدد چند میلیاردی به گرده شهروندان تهرانی تحمیل نکند ) که در کنار معماری های درهم ریخته و بی اصل و نسب کم کم شهر را تبدیل به یک سیرک بزرگ می کند !


نمونه ای از طرح های نگارنده به منظور هویت بخشی به منطقه 12 تهران که اجرا نشد


در هر کجای جهان اگر دولت یا شهرداری بخواهد رویکردی را در خصوص شهرسازی و معماری پیاده کند بی تردید آن را در سطح ساختمان های عمومی و ملی و دولتی و فرهنگی اجرا می نماید.

جای تعجب است که شهرداری تهران و حتی دولت در خصوص سفارتخانه های ایران و نهادهای نظامی دست اندر کار ساخت و ساز نه تنها کمترین اعتنایی به تبلور فرهنگ و معماری اسلامی در چنین ساختمان هایی ندارند بلکه برعکس از طرح های هرچه عجیب تر و نامتعارف تر استقبال می کنند (برای نمونه مراجعه کنید به طرح های عظیم و متعدد در دست اجرا در منطقه ۲۲ شهرداری تهران ) و آنگاه با تجاوز به حقوق شهروندی درصددند شهروندان را ملزم به رعایت پیاده سازی فرم هایی قالبی در نمای مسکونی کنند یا به نام اسلامی سازی مانع از طرح آشپزخانه باز یا نورگیرهای استاندارد در طرح های شخصی مسکونی شوند !!!

بسیاری از معماران نیز با استقبال از رویکردهای اخیر شهرداری تهران همگام با مسئولین در حال از ریشه برکندن هویت و بافت شهر تهران هستند.

در کناره بزرگراه ها و خیابان هایی چون ولیعصر شاهدیم بعد از آن همه اعتراضات به قطع درختان به راحتی پیمانکاران مشغول قطع درختان و برپایی برج های تجاری عظیمی هستند که به راستی دلیل وجودی آنها در این اقتصاد ناکارآمد و تحریم شده ایران و بدون توجه به معضل ترافیکی و آلودگی دهشتناکی که پدید می آورند معلوم نیست.

ساختمان های تجاری عظیمی که فرای طرح تفصیلی برای جلب توجه هرچه بیشتر در نامتعارف بودن و درهمریختگی شکلی از یکدیگر سبقت می گیرند .

با اینگونه ساخت و سازها موجی از اغتشاش و دیلمی برای از ریشه کندن هویت شهرهای ایران در راه است که هم اکنون آثار آن را در شهرهای دیگری چون تبریز ، کرمان ، مشهد و شیراز نیز شاهدیم.

شاید عوام با دیدن چند ساختمان عجیب و غیرمنتظره فریب ادعای توسعه و پیشرفت را بخورند تا پول های خود را به جیب شهرداری ها و شرکای نوکیسه حقیقی و حقوقی آن ها سرازیر کنند، اما چگونه ممکن است فرهیختگان جامعه در برابر چنین نمایشی سکوت کنند و ساده لوحانه در دفاع از آن لزوم پیشرفت و هماهنگی با دست آوردهای نوین جهانی را بهانه کنند ؟

معمارانی که خود را به آب و آتش می زنند تا ساختمان ها و برج های کج و نامتعارف را با هزینه های سنگین به مردم تحمیل کنند ادعا می کنند که این کار را در تبعیت از کشورهای جهان اول انجام می دهند و برافراشتن چنین بناهایی خود نماد پیشرفت کشور است.

چنین معمارانی یا مزورانه برای حفظ منافع خود اقدام می کنند یا به راستی چیزی جز پروژه های بسیار خاص و معدود که در مجلات معماری و سایت های اینترنتی درج می شود از غرب نمی دانند و با یک آمد و رفت به سرزمین تازه تاسیس دوبی فکر کرده اند که همه جهان اینچنین تبدیل به کارگاه ساختمانی برای زیر و رو کردن گذشته شده است و ما جا مانده ایم !

اما در حقیقت به هیچ عنوان چنین نیست. متراژ مجوزهای ساخت و ساز در تهران در یک سال به تنهایی با مجوزهای صادرشده در کل کشورهای اروپایی برابری می کند!

قوانین شهرداری در کشورهایی که آنها را جهان اول می دانیم دارای ساختاری محکم و طولانی مدت است نه آنکه چون شهرداری تهران تابع امیال شخصی شهردار باشد یا پیرو بخش نامه های منفعت طلبانه شهردارهای نواحی هر سال و در هر ناحیه متغیر شود.

شهرداری های کشورهای پیشرفته هرگز اجازه نمی دهند با ساخت و سازهای جدید کمترین خدشه ای به هویت شهر ، میراث فرهنگی و بافت و خط آسمان آن وارد شود.

در تمام کشورهای پیشرفته حتی ایالات متحده نوظهور حفظ و تداوم میراث فرهنگی و الگوبرداری از سنت و معماری های گذشته در اولویت قرار دارد به طوریکه اغلب ساختمان های دولتی ، مذهبی ، فرهنگی و حتی خانه های متمولین و سیاستمداران و هنرمندان به سبک های نئوکلاسیک اجرا می شود .

اگر هم ساختمان هایی با آخرین تکنولوژی و در سبک های نوین و صنعتی برپا شوند هیچ جای ملامت نیست چون به راستی آنها محصول تفکر و فن آوری همان کشور و در ادامه منطقی رشد و تغییر فرهنگی همان سرزمین هستند.

اما به راستی در کشوری مانند ایران که مردمش روز به روز فقیر تر می شوند، تکنولوژی بتن آن از ۴۰ سال پیش خود هم عقب مانده تر است و نهایت فن آوری ساختمان آن را باید در برج هزاره ای دید که سالهاست اجرای آن به طول کشیده است اینکه یک کشور خارجی بیاید چیزی را با هزینه چند برابر برپا کند نماینده چه پیشرفت و توسعه ای است ؟!

واردات تحمیلی سبک هایی با مبدأ غربی و کپی برداری از تفکرات فلاسفه غربی یا تصاویر اصلاح شده در مجلات به راستی چه افتخاری برای مردم و معماران ایرانی دارد ؟

آیا فروگذاشتن معماری های والا ، پر معنا و انسانی خودی و کپی برداری سطحی و ظاهری از فرم معماری های بیگانه و سپس اجرای آن با فن آوری پست و تاریخ گذشته به هزینه های سرسام آور پیشرفت و توسعه است ؟!

تفاوت جهان اول با جهان سوم در بود یا نبود ساختمان های بزرگ فلزی و شیشه ای نیست بلکه در بنیان تفکر ایشان است : جهان اولی به تولید چه در زمینه اندیشه و چه در زمینه فن آوری می پردازد و عمیقا به داشته ها و تاریخ خود افتخار می کند و با آن زندگی می کند اما جهان سومی اندیشه و مطالعه را تعطیل می کند ؛ فکر می کند مدرن بودن یعنی اصل و نصب خود را دور ریختن ، منتظر می ماند که مستشرقین بیایند و داشته های او را تعریف کنند و محصولات خود را به او بفروشند ، بعد افتخار می کند که آنها را ناشیانه به کار گیرد یا برای وارداتشان هزینه کند و با غرور سوار خودروی غربی شود یا واحدی در ساختمانی کج و معوج یا با نمای رومی داشته باشد که با وجود بی بهرگی از کیفیت مناسب فضایی صرفا متفاوت و نامتعارف است !

در حالیکه تمام کشورهای جهان می کوشند برای نمایش پیشینه و اصالت خود قدیمیترین و اصیل ترین شاخصه معماری خود را به عنوان نماد ملی به جهانیان معرفی کنند ، شهرداری تهران تمام تلاش خود را می کند تا برج آزادی را که به زیبایی تمام نمادی از شاخصه ها و سبک های مختلف معماری ایران است و درسطح جهانی شناخته شده است با یک برج مخابراتی نوظهور که مشابه آن در نیمی از کشورهای جهان یافت می شود به طراحی و اجرای کانادایی ها جایگزین کند !

در حالیکه همسایگان تورک و عرب پنجه های خود را برای تسخیر شاعران و دانشمندان ما تیز کرده اند افتخار ما می شود آنکه نام این همه مشاهیر ایرانی را وانهیم و شرکت انگلیسی اتکینز بیاید برای ما مرکز تجاری ابن بطوطه پارس بسازد !

حتی کشورهای تازه به دوران رسیده و لاییک هم به خود اجازه نمی دهند که در طرح بناهای مذهبی دست اندازی کنند یا نمادهای شناخته شده مسجد را از جای برکنند، اما در اینجا شاهدیم شهرداری به نام مسجدسازی به حریم درجه یک اثر ثبت شده تاتر شهر تجاوز می کند و فریضه نماز را به زمین متعلق به این مجموعه می کشاند و سپس با ایده ای یک شبه از خود مسجد هم هویت زدایی می کند !



مجموع دو بنای تئاتر شهر و مسجد ولیعصر ترکیب عجیبی است که تفکر را برمی انگیزد : اولی متعلق به دورانی که حکومت ادعای مدرنیزه کردن ایران را داشت با کاربری کاملن مدرن دارای معماری کاملن ایرانی – اسلامی است و دومی در زمان مدعیان معماری اسلامی با کاربری کاملن مذهبی حاصل رویکردهای کاملن غربی است !

باید چنین حرکتی در تاریخ ثبت شود که چگونه شهرداری ابتدا با ادعای اولویت دین بر فرهنگ ، فرهنگ را به زیر می کشد و سپس خود مظهر مذهب را نیز خدشه دار می کند !!!

گواه این ماجرا که مسئولین شهری و متولیان عرصه ساخت و ساز سود مالی را بر هر امری ترجیح می دهند و نه تنها فرهنگ ایرانی که سنت اسلامی نیز برایشان بی اهمیت است در شهر مذهبی مشهد نمود بیشتری می یابد: آنجا که هتل های ریز و درشتی که به هر سبکی از کاریکاتور معماری کلاسیک رم گرفته تا دیکانستراکشن حریم درجه یک و منظری حرم امام هشتم را به کلی دریده اند و پروژه های تجاری بلند با وقاحت تمام در صحنی که عکاسی در آن ممنوع است سرک می کشند !

پروژه تجاری عظیم پدیده که به کلی هویت مذهبی شهر را به تجاری تبدیل می کند و برج های کج و معوجی که به اشاره شهرداری در راه هستند تا به کلی مشهد را تبدیل به دیزنی لند کنند ! آیا همه اینها با توجیه این است که به جهان اول و شکوفایی اقتصادی نزدیک می شویم ؟! پس چرا واتیکان اجازه یک ساخت و ساز نامألوف در حریم خود را نمی دهد و با اصرار تمام همان بافت و منظر تاریخی را پاسداری می کند ؟!

ما اگر می خواستیم پای در جای پای جهان اول بگذاریم باید اندیشه و نقد و مطالعه را پاس می داشتیم نه آنکه روند مطالعات به کلی از شرح خدمات مهندسین مشاور حذف شود و تمام کتاب های ما ترجمه باشد !

در آن جهان اولی که کعبه آمال معماران ماست مطالعه و بررسی پتانسیل های محل ساخت از چنان درجه اهمیتی برخوردار است که زمان آن با زمان اجرا برابری می کند و در مقابل این دو طراحی که نتیجه بلافصل مطالعه است کمترین اهمیت و زمان را به خود اختصاص می دهد اما در اینجا بدون هرگونه مطالعه و شناخت بستر ، اقلیم ، فرهنگ و همسایگی ها و حتی موضوع پروژه طراح در تهران می نشیند و برای هر شهر دیگری طرحی یکسان صرفا بر اساس سلیقه و فرم پردازی و جستجوی بناهایی با موضوع مشابه در اینترنت ارائه می کند و آنگاه اجرای چنین طرحی که بر عهده مهندس سازه با فن آوری ضعیف خودی و اقتصاد بی ثبات گذاشته می شود سالهای متمادی به طول می انجامد و در خلال آن طرح بارها تغییر می کند تا دست آخر با هزینه های پیش بینی نشده یک شیر بی یال و اشکم تحویل مردم داده می شود .

جالب آنکه در جوایز معماری اینگونه طراحان را صرفا به دلیل طرح بنایی متفاوت که در واقع متفاوت هم نیست بلکه تقلیدی ناشیانه با اجرایی ناشیانه تر است تشویق می کنند و مدال می دهند در حالیکه اگر عدالت حاکم بود چیزی جز شرم نباید نصیب ایشان می شد!

در واقع همه چشم سرمایه گذاران نوکیسه و برخی معماران از خود بیگانه نه به جهان اول که به دوبی است اما اگر حتی در کار امارات متحده عربی هم تعمق کنیم درمی یابیم که آن هم از ما بیشتر به هویت بخشی و فرهنگ سازی و طراحی اصولی اهمیت می دهد.

دوبی به عنوان یک منطقه تجاری که بر خلاف ایران با تمام جهان در مراوده آزاد است و بیشتر شهروندان آن را نه ساکنین بلکه تجار در رفت و آمد از کشورهای مختلف تشکیل می دهند دلیل موجهی برای رنگارنگ شدن و ایجاد جاذبه های بصری دارد . با این همه حتی آنجا هم به دقت محله کوچک بستکیه به عنوان نطفه اصلی شهر مرمت و حفظ می شود .
 


در حالیکه مسئولین ما کمترین توجهی به از دست رفتن شاخصه های معماری ایران ندارند ، و جایزه های متعدد معماری تندیس های خود را در شکل های عجیب و بی هویت می سازند اعراب هدفمندانه بادگیر ایرانی را به عنوان تندیس جایزه معماری خود انتخاب کردند و آن را به اشکال گوناگون در معماری جدید خود به کار می برند تا بتوانند در فرصت مقتضی آن را به نام خود ثبت جهانی کنند و در این راه معماران ایرانی نیز به آنها کمک می کنند!

حتی در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس که به عنوان هم پیمان انگلیس و آمریکا می توانند داعیه بسیار برای پیشرفت و غربی شدن داشته باشند مسئولین در طرح اماکن مذهبی و فرهنگی و دولتی به دنبال ایجاد طرح های هویت ساز هستند و صدالبته چون خود هرگز در تاریخ دستی در تمدن و معماری نداشته اند چاره کار را در آن دیده اند که به راحتی شاخصه های فرهنگی و معماری ایران را که مسئولین و معماران ما در حال دور ریختن آن هستند به کار گیرند.

بنابراین نه تنها موزه اسلامی قطر به طراحی معماری آمریکایی چینی تبار ای . ام . پی به تمامی بر اساس عناصر معماری ایران ساخته می شود و مورد تشویق و استقبال جهانی قرار می گیرد که پارلمان امارات متحده عربی نیز با الهام از کاربندی و هندسه معماری ایرانی طراحی می شود (در مقایسه نگاه کنید به طرح مجلس ایران که نام اسلامی را بر خود دارد !) و رد پای این معماری را در طرح هر بازار و مسجد و ... در کشورهای عربی به خوبی می توان پی گرفت .






 تصاویر پارلمان امارات متحده عربی / طراح به وضوح از شاخصه های معماری ایران بهره برده است

اما در این سو نه تنها پس از سی سال هنوز معماران بر سر این دعوا که اصلا معماری اسلامی وجود دارد یا ندارد مانده اند که گروهی از پیشکسوتان و تازه به دوران رسیدگان معماری علم این داعیه را برداشته اند که اساسا هویت ملی و فرهنگ ایرانی و تلاش در جهت تجلی آن در معماری چیزی موهوم است!


***

یکی از معروف ترین پیشکسوتان معماری که آثار اجرا شده بسیار در سطح کشور و خارج از آن دارد جناب آقای مهندس حسین شیخ زین الدین است که چند سالیست به تقبیح هویت ملی و فرهنگ ایرانی می پردازد و پیشرفت و تعالی معماری را در تقلید و پیروی از کشورهای غربی می داند که همواره در مثال های خود ایتالیا را به عنوان الگوی مناسب می شناس .

مقایسه دو کار اخیر او انسان را به این فکر وامی دارد که آیا وی به راستی تعمد در نابودی هویت ملی و فروش آن به بیگانگان دارد یا عرصه ای را که متعلق به یک ملت است مناسب برای ظهور منویات شخصی خود یافته است ؟!

طراحی سفارت ایران در توکیو و سفارت قطر در تهران هر دو توسط این معمار انجام شده است. در هر جلسه توجیهی در خصوص طراحی سفارت ایران وی به شدت بر این نکته پای فشرده است که هیچ اعتقادی به تجلی هویت ملی و ارائه معماری ایرانی – اسلامی بر چهره بنا ندارد و سفارت را در قالب ترکیبی از احجام به سبکی مدرن و دلخواه خود طراحی کرده است.

همچنین بارها تأکید می کند که میراث فرهنگی چیزی مرده است و ادامه آن در معماری و شهرسازی حال غیرممکن که به راستی جای تعجب دارد. وی چگونه از بازدید معماری و شهرسازی کشوری چون ایتالیا به چنین نتیجه ای رسیده است !

اما همین معمار در طراحی سفارت قطر دو دستی هندسه و گره چینی معماری ایرانی را تقدیم اعراب می کند و سرو مهمترین نماد گیاهی ایران زمین را به ایشان منتسب می نماید !



سفارت قطر در تهران


سفارت ایران در توکیو

مقایسه کنید سفارت قطر در تهران را با سفارت ایران در توکیو به طراحی یک نفر ! چه برنامه ای برای فروش داشته های ایران به بیگانگان و تهی نمودن ایران از آنهاست ؟!

پرسش اینجاست که اگر ایشان اعتقادی به استفاده از نمادها و نشان ها در معماری ندارد چرا چنین دوگانه برخورد می کند؟

چرا دست آوردهای عیان ایرانیان را نه در سفارت ایران که در سفارت قطر به کار می گیرد؟ و اگر پیشرفت و به روز بودن را در معماری های بی هویت و احجام درهمریخته می داند چرا در معماری سفارت قطر که با داشتن بالاترین ذخیره ارزی یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان و با داشتن روابط دوستانه با غرب آزاد در اختیار پیشرفته ترین فن آوریهاست چنین نمی کند ؟!

از آن مهم تر طرح این مسئله است که چرا دولت ایران واکنشی در مقابل اینگونه طراحان که یک پروژه ملی را که به وضوح پیامی جز سفیر بودن ایرانیان ندارد محل ظهور سلایق و علایق خود می دانند نشان نمی دهد.

جناب آقای مهندس شیخ زین الدین و همکار و همفکر ایشان آقای مهندس ایرج کلانتری که او نیز در طرح سفارت ایران در گرجستان تنها ایده مورد نظر را ایجاد امضاء شخص خود می داند مدیران و طراحان مهندسین مشاور باوند از قدیمیترین و پرکارترین معماران این کشور هستند که شاید بیشترین پروژه های عمرانی را در سطح مملکت انجام داده اند که کارفرمایان تمام آنها وزارتخانه ها ، شهرداری ها و نهادهای نظامی هستند که داعیه احیای معماری ایرانی – اسلامی دارند ، پس چطور کارفرمایان اینچنین پروژه های عمرانی و ملی را در سطح کل کشور به کسانی می سپرند که علنا سر عناد با معماری ایرانی – اسلامی دارند و منویات شخص خود را برتر از تبلور هویت یک ملت در پروژه ای ملی می دانند؟!

گویا به راستی هماهنگی و همراهی میان مسئولان و معماران ما با اعراب حاشیه خلیج فارس برای نابودی هویت ملی و فرهنگ و معماری خودی و صدور آن به کشورهای عربی در جریان است .



برجی در قطر به شکل نماد سرو مهمترین نماد گیاهی ایرانیان که توسط یک معماری ایرانی برای شرکتی با نام جعلی خلیج عربی طراحی شده است !






بازار کویت به طراحی معماری ایرانی نمادهای معماری ایران بادگیر را به نمایش گذاشته است

هرقدر اعراب با ولع بیشتری میراث معنوی ، شاخصه های معماری ، آثار باستانی ، مدارک هویت خلیج فارس ، شاعران و دانشمندان ما را می ربایند مسئولان و معماران ما با رغبت بیشتری به تقلید کورکورانه از دست آوردهای جدیدی از دنیای غرب می پردازند که در خود غرب جایگاه مهمی ندارد !

روزگاری معماران قجری مورد مذمت ما بودند که چرا از روی یک کارت پستال به تقلید معماری غرب می پرداختند ، اما آنها دستکم بر معماری خودی نیز تسلط داشتند. در روزگار مدرن معماران معاصری که از روی چهار تا عکس اصلاح شده به تقلید از معماری غرب می پردازند آبروی ایشان را خریدن !

دلیل مهم عدم توانایی ما در بهره گیری از داشته های خودی علاوه بر سستی در مطالعه این است که بر خلاف تمام مردم جهان و به ويژه اروپاییان معماران و مسئولان چه مدعی پیشروی و چه مرتجع میراث فرهنگی را چیزی مرده و تاریخ گذشته می دانند.

در نتیجه آوانگاردها از استفاده از آن امتناع می ورزند و مرتجعین چون نگه داشتن یک جسد به تکرار آثار سنتی می پردازند . بدین ترتیب بناهای قدیمی به کلی رها می شوند تا بمیرند یا به صورت شیئی موزه ای برای بازدید قرنطینه می شوند و هیچ تلاش مؤثری در جهت استفاده به روز از شاخصه های معماری گذشته نمی شود .

میراث فرهنگی چیزی برای بازدید و طواف کردن نیست بلکه هنوز همانطور که معماران دوره پیشین از قبیل سیحون ، امانت ، سردارافخمی ، فرمانفرمایان ، کمونه ، اشراق و دیبا فکر می کردند قابل ادامه و تسلسل در شکلی جدید است .

همانطور که در تمام شهرهای اروپایی شاهدیم که چگونه با معماری تاریخی خود زندگی می کنند و معنا و هویت را از آن بازمی جویند   به طرز مضحکی شاهدیم که برخی معماران تازه به دوران رسیده اینجا و آنجا سخنرانی می کنند که باید فرهنگ و هویت در معماری و شهرسازی متناسب با امروز ایران تعریف شود !

تنها اقرار همین جمله نشان می دهد که تا چه حد این افراد از بن با فرهنگ و هویت بیگانه هستند !
این ادامه فرهنگ و هویت است که امروز هر کشوری را تعریف می کند و برعکس آن مقدور نیست !

فرهنگ و هویت یک ملت با تشکیل آن ملت و سرزمین آغاز می شود و ادامه می یابد و هیچوقت در مقطعی از تاریخ از نو تعریف نمی شود مگر آنکه آن ملت و سرزمین از بین رفته باشد.

این روزها تنها کشورهای نوظهور حاصل از جعل و تجزیه هستند که با دست اندازی به داشته های همسایگان در حال تعریف هویت و فرهنگ تازه هستند چون به تازگی در حال تأسیس و تعریف خود هستند .

اما حتی ایشان هم برای هویت سازی به تاریخ تکیه می کنند نه اینکه با افتخار بگویند ما یک ملت بی اصل و نسب هستیم که همین ساعت ظهور کرده ایم !

همانگونه که آمریکا تحت لوای فراماسون ها با بهره گیری از فرهنگ و معماری دنیای باستان و دانش کهن تمدن های یونان ، ایران ، مصر و رم سنگ بنای خود را بنیان نهاد .

کشور چندهزار ساله ایران با ملتی که خود نخستین بنیان گذاران تمدن بشری بودند به چه خفتی دچار شده است که باید کل سابقه خود را وانهد و منتظر بماند که چند مقلد بی دانش تازه به دوران رسیده که قدرت درک داشته های عیان این سرزمین را ندارند برایش هویت و فرهنگ تعریف کنند!

در دوره ای که حکومت به دنبال مدرن سازی کشور بود معمار به راستی پیشرویی چون فرمانفرماییان که بسیاری پروژه های ملی را مدیون او هستیم با جدیت در حال وارد نمودن یافته های غربیان در معماری ایران بود اما همین معمار بزرگ در آخر با فروتنی اعتراف می کند :"ما متوجه نکات مهمی نبوديم ، چون فکر نمی کرديم وارث يک معماری فوق العاده هستيم . من در ادامه‌ي کار متوجه شدم که ما در واقع يک معماری بی همتا از هر نظر داريم .اما در آن زمان همه‌ي توجهمان معطوف به اين بود که ببينيم بزرگان معماری غربی چه می کنند و به دنبال آنها بوديم ."

او در مورد نگاه به ارزش های گذشته از ديدگاه معماران مدرن می گويد :" من فکر می کنم ما کور بوديم ، تربيتی شده بوديم که ما را کور کرده بود ."

چنانچه وضع به همین منوال پیش رود تنها تا ۵ سال دیگر کلیه عناصر معماری و شاخصه های فرهنگ ایرانی با رانده شدن توسط معماران و شهرسازان ایرانی و مصادره توسط مسئولان و معماران عرب به نام کشورهای عربی ضبط خواهد شد و دیگر فرقی نمی کند که اصل آثاری که البته آنها هم در سایه بی توجهی مسئولین رو به نابودی هستند در پشت درهای بسته ایران تحریم شده موجود باشد چرا که نمایشی بزرگ از این آثار در کشورهای عربی به نام ایشان در برابر چشم جهانیان برپا شده است.

همانطور که امروز همگان نقوش گیاهی ساسانی را به نام عربسک می شناسند و در موزه های قطر و کویت صفحات شاهنامه به نام آثار هنرمندان عرب به نمایش درآمده است.

وقتی اینچنین از شهرهای ایران هویت زدایی شد و فرهنگ و باورهای مردم از زندگی روزمره شان رخت بربست حس تعلق به شهر و سرزمین از میان می رود ، پس عده ای به راحتی مهاجرت می کنند و عده ای دیگر بی هیچ غیرت و احساس تعلقی علم تجزیه گرایی برمی دارند و اینچنین در کمال ناباوری معماری و شهرسازی غلط و بیگانه گرا می تواند سرمنشاء نابودی یک ملت و سرزمین شود.

به همین دلیل به نظر می رسد که برای نجات معماری و شهرسازی و از آن بالاتر انسجام هویت ملی و مذهبی مسئولان بلند پایه نظام باید مستقیما وارد عمل شوند و شاید مجبور شویم دست به دامان معماران حرفه ای جهانی یا همان ها که به دلایل سست از وطن رانده شده اند شویم وگرنه همکاری مسئولان شهری و معمارانی که کمترین مطالعه و آگاهی از فرهنگ و زمینه خودی یا توانایی پیاده سازی به روز آن در عمل را ندارند و معماری را محل خودنمایی شخص خود می پندارند نه تنها معماری و شهرسازی که بنیان تفکر ، ارزش ها ، هویت و انسجام ملی را از هم می پاشد در حالیکه کشورهای همسایه به سرعت در حال هویت سازی و جعل تاریخ با داشته های ما به نفع خود هستند.

ناموس عشق و رونق عشاق مي‌برند
عيب جوان و سرزنش پير مي‌کنند
جز قلب تيره هيچ نشد حاصل و هنوز
باطل در اين خيال که اکسير مي‌کنند
مي خور که شيخ و حافظ و مفتي و محتسب
چون نيک بنگري همه تزوير مي‌کنند

ساناز افتخارزاده- پژوهشگرحوزه معماری