دوختن لباس برای امام خمینی (ره) از افتخاراتی است که مدالش را همواره بر سینه دارد و شاید علاقه و ارادت به بنیانگذار انقلاب چنان بود که خطر را به جان میخرید تا لباسی را که برای امام تهیه کرده است در نجف به ایشان برساند.
«ابوالفضل عربپور» خیاطی نام آشنا در شهر قم و میان بیوت علما و مراجع است که ردای بسیاری از سیاستمداران و قبای علما را دوخته و برتن ایشان کرده است، نخ و سوزن یار دیرین او هستند از همان زمانی که کوچک بود و هشت سال بیشتر نداشت تا کنون که بیش از ۸۰ سال سن دارد.
روی دیوار مغازه عکس مراجع، علما و سیاستمدارانی است که قبایی به قامت آنان دوخته و ردایی برتن آنان کرده است، این عکسها پیرمرد را به سیر خاطرات میبرد از دوخت لباس بنیانگذار انقلاب گرفته تا دوخت لباس سه رئیس جمهور.
او همچنین لباس مراجع بزرگی مانند آیتالله بروجردی (ره)، آیتالله گلپایگانی، آیتالله مکارم شیرازی، آیتالله جوادی آملی و رهبران سیاسی جهان اسلام مانند امام موسی صدر و سید حسن نصرالله را دوخته است.
استاد خیاط، اخلاق خوشی دارد شاید کار خوب و اخلاق خوش موجب شده است که خیاط شاخص علما باشد. از خاطرات کودکیاش میگوید، روزگاری را به یاد میآورد که بزرگترین آرزویش تحصیل در حوزههای علمیه بوده و محقق نشده است.روزگاری را که تعصب بیش از پیش پدرش اجازه تحصیل را به او نداده بود و زمانی که دلیل کار پدرش را از او میپرسی، به زمانی اشاره میکند که تدریس و مدیریت مدارس را زنان برعهده داشتند و پدر به دلیل وضعیت آن زمان بیش از شش کلاس اجازه نداد به مدرسه برود.
پیرمرد که سخت مشغول برش و کودک زدن یک لباده است با حوصله از زمانی سخن میگوید که همزمان با کار در مکتبخانهها و در محضر طلاب مشغول به فراگیری زبان عربی و تلاوت قرآن شده بود.
نگاه مشتاقت از ظرافتی که با دستان مردانه استاد خیاط در دوخت یقه لباده به کار میرود لحظهای از روی پارچهای که قرار است لبادهای در تن سیاستمداری شود و خودنمایی کند دور نمیشود.
با لبخند از خاطراتی دور سخن به میان میآورد. دوختن لباس برای مراجع شیعه به ویژه آیتالله بروجردی را از بزرگترین افتخارات خود میداند و زمانی که بحث به دوخت لباس شخصیتی مانند سید حسن نصر الله میرسد بیش از پیش به شگفت میآیی که نام آقای عرب پور تا خارج از مرزها شهرت دارد.
دوخت لباس برای سید حسن نصرالله که کیلومترها از او دور است به نظر کار مشکلی میآید بالاخره خیاط باید لباس را در تن مشتری پرو کند و اندازه بگیرد ولی عربپور با لبخند میگوید ایشان به دلیل دوری راه؛ یک لباس به عنوان الگو برایش آورده است تا از روی همان برای ایشان لباس بدوزد.
دوختن لباس برای امام خمینی (ره) از افتخاراتی است که مدالش را همواره بر سینه دارد و شاید علاقه و ارادت به بنیانگذار انقلاب چنان بود که خطر را به جان میخرید تا لباسی را که برای امام تهیه کرده است در نجف به ایشان برساند.عربپور از زمانی میگوید که با امام جمعه شاهعبدالعظیم به نجف رفته تا لباس امام خمینی (ره) را به ایشان برساند و پس از سوار شدن بر هواپیما متوجه حضور ساواکیها شده بود.
شاید اگر هر یک از ما در چنین شرایطی قرار میگرفتیم هراسان میشدیم ولی زمانی که هواپیما به زمین نشست، رو به بارگاه امیرالمومنین کرد و با امام خویش کمی نجوا کرد و راهش را پیش گرفت.
«یا امیرالمومنین(ع) من به خاطر شما به اینجا آمدهام و زیارت شما آرزوی قلبی من است و برای زیارت فرزندتان آقا روحالله میروم» این نجوایی است که عرب پور در نجف با مولایش میکند و راهش را برای دیدار امام خمینی (ره) پیش میگیرد.
حافظه خوبی در نقل خاطرات و واکاوی تاریخ انقلاب دارد از روزهای نخست انقلاب سخن به میان میآورد که به همراه آقای انصاری از نزدیکان امام برای ثبت اندازه لباس امام(ره) به بیت ایشان رفته و قبای امام را به عنوان الگو به مغازه برده بود.
عربپور به خوبی به خاطر دارد، زمانی که مردم متوجه شدند قبای امام نزد او امانت است به مغازه آمدند و این لباس را به عنوان تبرک میبوسیدند که در همین لحظات، آقای انصاری برای باز پسگیری قبای امام به مغازه آمد.
اگر کمی برگهای تاریخ را ورق بزنی متوجه میشوی که سادگی امام خمینی (ره) موجب شده بود که بیش از یک قبا نداشته باشد و با توجه به اینکه امام آن روز دیدار مردمی داشت و نمیتوانست بدون قبا حاضر شود آقای انصاری برای باز پس گیری قبا به مغازه استاد خیاط مراجعه کرده بود و شنیدن اینکه بنیانگذار انقلاب تنها یک قبا داشته است، سادهزیستی ایشان را به تو یادآور میشود.
استاد خیاط به خوبی به خاطر دارد که بعد از دو روز دو تا قبا برای امام دوخته و به دفتر امام (ره) برده بود و زمانی که یکی از مسئولان دفتر امام مانع دیدار او و امام شد احساس مهمان کتک خورده به او دست داده بود.
عربپور که در حین صحبت کردن مشغول کار است از علاقهاش برای دیدن امام در روزی که لباس ایشان را به دفتر برده بود سخن به میان میآورد و میگوید از ناراحتی ندیدن امام در خود فرو رفته بودم که با باز شدن صدای درب به خود آمدم که آن آقا مرا به داخل هدایت کرد و من از دیدن امام که قبا را پوشیده بود به شگفت آمدم و خوشحال شدم، که امام فرمود این لباس کمی بلند است، آن را اصلاح کنید.
عربپور از آن روز با خوشحالی یاد میکند که به بهانه بلند بودن قبا توانسته بود امام را بینید و به خوبی به خاطر دارد از دو قبای دوخته شده امام یکی را برداشت و فرمود دیگری را به شخص دیگری بدهند.
حس دوختن لباس برای مرجعیت شیعه شوق آفرین و لذت بخش است به خصوص زمانی که این لباس را برای رهبری بزرگ بدوزی، این سخنان عرب پور است که بعد از گذشت سالها از آن به خوشی یاد می کند.
در برههای از زمان که عربپور، رهبر معظم انقلاب را در دوران جوانی نمیشناخت نخستین بار برای ایشان لباسی به قیمت ۹ تومان دوخته بود و پس از اینکه ایشان به ریاست جمهوری رسیدند نیز چندین لباس آماده کرده است ولی به گفته عربپور رهبر معظم انقلاب بعد از اینکه به مقام رهبری ملت ایران رسیدند کمتر سفارش دوخت لباس میدهند.
لبخند شیرینی بر لب عربپور است که با خود میاندیشی چه چیزی در ذهنش تداعی شده است که این چنین لبخند برلب دارد؛ وی ادامه میدهد در زمانی که جمعی از قاریان مصری برای ملاقات با رهبر معظم انقلاب آمده بودند، شحات انور یکی از لبادههایی را که دوخته بودم دیده بود و پرسیده بود خیاط این لباس کیست که جواب داده بودند عربپور قمی...
هنوز لبخند روی لبانش نقش دارد که اضافه میکند: در آن مجلس، رهبر معظم انقلاب پرسیده بودند مگر عربپور قمی زنده است و به دستور ایشان مرا به تهران بردند تا برای شحات انور لباس بدوزم و رهبر معظم انقلاب دستمزد خوبی به من دادند.
استاد خیاط که از همه آقایان علما، مراجع و سیاستمداران خاطره دارد به دوستی خود با رئیس جمهور اشاره میکند، شاید این دوستی موجب شده است که دوخت لباس رئیس جمهور در قم صورت بگیرد.
پیش از این در دورانی که تازه آقای روحانی، رئیس جمهور شده بود اگر به مغازه آقای عربپور میرفتی به طور قطع لباده زیبایی که عکس رئیس جمهور روی آن سنجاق شده بود را میدیدی.
عربپور دوست ۵۰ ساله رئیس جمهور است از همان دوران جوانی و از ابتدای ریاست جمهوری آقای روحانی تاکنون چندین لباس برای ایشان دوخته و به تهران برده است.
زندگی آقای عربپور خیاط علما نکته جالبی دارد، ازدواج در سن ۱۴ سالگی ... شاید اگر ازدواج در سنین پایین را در زمانهای دور خانمی مطرح میکرد برایت تعجب آور نبود ولی برای مردان کمی ازدواج در این سن شاخص است.
استاد خیاط ازدواج زودهنگامش را اجبار پدر عنوان میکند و می گوید: مادرم تازه فوت کرده بود و پدرم به همین دلیل مجبورم کرد که در ۱۴ سالگی ازدواج کنم.
شاید این ازدواج اجباری چندان هم بد نبوده است و حاصل این ازدواج اکنون ۹ فرزند هستند و از آنجا که در آن ایام پسران راه پدر را دنبال میکردند همه پسران ایشان به خیاطی اشتغال دارند.
در کاوش خاطرات استاد خیاط متوجه میشوی که دوخت لباس علما با گذشت سالها دچار تغییر شده است و لبادههایی که اکنون بر تن علما و شخصیتها دیده میشود، در زمان گذشته اینگونه نبوده است و استاد خیاط همراه با گذشت زمان تغییراتی را در دوخت لباس علما کاربردی کرده است که به نوع خود ابتکاری خاص محسوب میشود.
جیبهای خاص لباس روحانیت که اکنون روی آن قرار دارد ابتکاری است که آقای عربپور انجام داده است و مورد استقبال قرار گرفته و اگر کسی هم بتواند چنین بدوزد یا از استاد خیاط آموخته است و یا مدتی شاگرد ایشان بوده تا فوت و فن خیاطی را به خوبی بیاموزد.
اگر رمز موفقیت استاد خیاط را جست و جو کنی به سحرخیزی او از دیر باز پی میبری؛ او از ساعت شش صبح در مغازه حضور پیدا میکند و مدت زمان طولانی میدوزد و میدوزد.
استاد خیاط، متولد و بزرگ شده یکی از محلههای قدیمی قم به نام تکیه ملا محمود است و در همانجا با امام خمینی (ره) همسایه بوده است و اکنون پس از گذشت این همه سال که برای شمار فراوانی از علما و سیاسیون لباس دوخته و میدوزد بهترین دوران کارش را در زمانی میداند که برای امام خمینی (ره) لباس میدوخته است و معتقد است که برای خورشید لباس دوخته است.
ساعتی هست که استاد خیاط، کوکهای پایانی لباده را تمام کرده و آن را برای چرخ کاری آماده کرده است، صدای چرخ خیاطی در سالنمی پیچد و خیاطی لباده دیگری رو به پایان است.